آتش عشقت

شعر من با نام تو بار دیگر بال وپر گرفت

نغمه ای از شو ق عشقت سینه را از بر گرفت

یاد تو شد خلوت شب های دلتنگی های من

قلب من با یاد رویت رنگ دیگر گرفت

شورشی در جان فکنده قلب بی پروای تو

دل ز هجر روی ماهت تاب معتبر گرفت

عالمی را کرده حیران منطق والای تو

آتش عشقت درونم شعله از بالاتر گرفت

نقش تو در جان من تصویر روشن زد رقم

عشق تو در جان راد، جانی دوباره سر گرفت

#منوچهر فتیان پور "

روی لطافت

شد منفعل از دولت ما گردش محنت

در خلوت راز ببینم آن روی لطافت

دربزم خیال، در آغوش چو شوهر

برخیز و بگو رمز وحدود به کرامت

هر چند تقدیر به دیوانه و بیگانه بدادند

در میکده ی جان بیفشان بذر صداقت

این بندگی از کهنم دور نگردد

با جلوه ی جانان بر افروز چراغت

درعشق چه یک راد و چه صد مهر بجویی

بی نور نباشد سفری سوی سعادت به صلابت